سرنوشت سازمان میراث فرهنگی :
![]()
و سرانجام اسفندیار مشایی فرنشین سازمان میراث
فرهنگی استعفا داد .
اما خدا می داند که آیا یک ایرانی دلسوز و آشنا به مسایل جانشین آقای مشایی شود یا یکی دیگر شبیه به خودش یا حتا بدتر !
![]()
و سرانجام اسفندیار مشایی فرنشین سازمان میراث
فرهنگی استعفا داد .
اما خدا می داند که آیا یک ایرانی دلسوز و آشنا به مسایل جانشین آقای مشایی شود یا یکی دیگر شبیه به خودش یا حتا بدتر !

شیر و خورشیدهای مجلس بازگشتند
شیر و خورشیدهای سر در مجلس ملی ایران که در زمان انقلاب ۵۷ پایین کشیده شده بودند اکنون پس از ۳۰ سال دوباره خودنمایی کردند .
این شیر و خورشیدها که نماد ملی ایران هستند پس از گذشت ۳۰ سال نامهربانی که به آن ها شده بود بار دیگر مورد توجه قرار گرفتند و ۱۳ امرداد ماه ۱۳۸۷ دوباره در مجلس خودنمایی کردند ولی نه در جای اول خود و بر سر در مجلس بلکه در پایین و در دو سوی درب اصلی مجلس قرار گرفتند و البته بدون خورشید بر پشت .
این تندیس های برنزی پس از ۳۰ سال به دلیل نا مشخص خورشید پشت خود را از دست داده اند و اکنون فقط شیر و شمشیر می باشند .
سال گذشته کورشنیک نام نماینده زرتشتیان در مجلس ملی ایران پیش از سخنرانی در صحن علنی مجلس در صحبتی با فرنشین ( رییس ) آن هنگام مجلس آقای حداد عادل خواستار بازگرداندن این تندیس های کهن به جای اول خود و مهربانی با این نماد کهن ملی شده بود .
امروز میتوانیم این تندیس ها را در مجلس ببینیم و آرزوی روزی را داشته باشیم که این نماد ملی به جایگاه کهن خویش یعنی میان سه رنگ سپندینه ( مقدس ) درفش ایران بازگردد .
"امردادگان خجسته باد"
امرداد به چم جاودانگی و بی مرگی است و نام یکی از امشاسپندان و ایزدان ایران باستان و زرتشتیت است و الف اول الف نفی می باشد در صورتیکه اگر الف اول را حذف کرده ( مرداد ) چم واژه به عکس می شود و مفهوم یک چیز فانی و بی ارزش را می دهد .
در ایران باستان هفته به شکل امروزی وجود نداشته است و برای هر روز یک نام گذاشته بوده اند . امرداد روز از ماه امرداد ( سوم امرداد ماه خورشیدی ) را جشن امردادگان می گرفتند .
امرداد که واژه پهلوی امرتات اوستایی است امروزه به اشتباه مرداد خوانده می شود که باید با یک فرهنگ سازی آن را با نام درست خود ( امرداد ) خواند .

خسرو خان شکیبایی هم پر کشید . . .

بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی ٬ حماسه سرای بی مانند جهان و زنده کننده زبان پارسی بی شک بزرگترین سراینده ایران زمین است .
بی گمان اگر حکیم در تاریخ این مرز و بوم وجود نداشت ما نیز هم اکنون مانند مصر و عراق و لبنان و . . . به زبان تازی سخن می گفتیم و به مانند تمدن بزرگ و با عظمت مصر نیاکان بزرگ و غرور آفرین خود را به فراموشی سپرده بودیم و تمدن چند هزار ساله ایران از پای در آمده بود .
اما این حکیم بزرگ زبان بود که زبان و فرهنگ پارسی را زنده نگاه داشت و مانع از بین رفتن آن شد آن هم درست در زمانی که خلفای عباسی با زور شمشیر سعی بر از بین بردن فرهنگ های ایران زمین بودند و همه به زبان تازی سخن می گفتند .
آنگاه فردوسی بزرگ تاریخ حقیقی ایران زمین را با زبان پارسی به نظم در آورد و آن را به صورت چند جلد کتاب با نام (( شاهنامه )) به سلطان غضنوی تقدیم کرد تا شاهنامه ٬ این اثر بی همتا از دستبرد نا خلفان و کور چشمان پاییده شود .
همان طور که حکیم می گوید :
بنا کردم از نظم کاخی بلند که از باد و بارانش ناید گزند
و این است راز جاودانگی زبان و فرهنگ پارسی ٬ که حکیم در تمام درازنای زندگی خویش به سرودن جاودانه ترین و بزرگترین منظومه پارسی پرداخت و در این راه تمامی آنچه که از روزگار داشت از دست داد و پس از سی سال شاهنامه را به پایان رسانید .
شادروان دکتر حسابی در کتاب خاطراتشان آورده اند که روزی با شاعری مصری مباحثه می کردند و آن شاعر مصری از دکتر پرسید که آیا میدانید به چه سبب با این که تازیان هم به مصر تاختند و هم به ایران ٬ مصریان فرهنگ و تمدن دیرپای خود را از دست دادند و زبانشان هم به زبان تازی تغییر یافت اما ایرانیان فرهنگ و تمدن و زبان خویش را توانستند که حفظ نمایند ؟
دکتر پاسخ داد خیر . آن شاعر مصری گفت چون ایرانیان در تمدن دیرین خود کورش بزرگ و بعد از یورش تازیان فردوسی را داشتند که مصریان چنین کسانی نداشتند .
در پایان نیز با درود به فروهر پاک حکیم ابوالقاسم فردوسی با یک بیت شعر شما را بدروود می گوییم :
می رسد آوای تاریخم به گوش که ای مدبر جامه عبرت بپوش
وطن یعنی سرای ترک با پارس وطن یعنی خلیج تا ابد پارس
از ۴۰۰۰ سال یش که تمدن آریایی و سپس تمدن هخامنشی در این سرزمین شکل گرفت خلیج یا حوضچه جنوبی ایران با نام ایران (پارس) شناخته شده است . از همان زمانی که کمبوجیه و داریوش بزرگ از آن گذشتند و مصر را ساتراپ ایرانزمین کردند تا زمانی که داریوش از آن گذشت و در دریای سرخ کانال سوئز را ایجاد کرد تا بتواند به آب های غربی سلطه پیدا کند و چه در زمانی که شاپور ساسانی و خسرو خسروان پرویز از طریق آن به سرزمین های جنوبی عرب ( یمن و ... ) تسلط یافت
و در همان دوره از طریق این آبراه و خلیج ایران با هند تجارت کالا می کرد .
و چه در دوره های بعدی همیشه و همه جا این خلیج با نام پارس خوانده شده است که نماد جنوب ایران زمین نیز می باشد . شوربختانه همیشه قدرت ها باید از ضعف و ناتوانی سایر کشور ها سود ببرند .
ایران که پس از پشت سر گذاشتن دوره قاجاریه که دوران ننگ ایران و فروپاشی ایران و دوران بی بند و باری و خشکسالی و بیماری و نا امنی بود توسط سلسله پهلوی و رضا خان کبیر ( پدر ایران نوین ) شروع به تغییر و ساختن و امنیت مرزی و فردی شده بود و با شتاب به سمت مدرنیته پیش می رفت البته با حفظ میراث ها و ارزش های ملی و حفظ حس ناسیونالیستی و در حالی که قدرت اول نظامی منطقه بودیم / سبب شد تا دوباره سایر قدرت ها به فکر تضعیف ایران بی افتند و آن را تنها در تغییر ساختارها و جنگ روانی
می دیده اند و از آنجا بود که با تحریک شیوخ تازی نشین خلیج پارس بر آن شدند تا نام هزاران ساله خلیج پارس را به نام دروغین و باطل خلیج عربی تغییر دهند .
نخستین بار به صورت مکتوب نام خلیج عربی در کتابی از یک نویسنده انگلیسی که به جزایر و حاشیه خلیج پارس سفر کرده بود و سفرنامه می نوشت به چشم می خورد با نام ( حباب های طلایی خلیج عربی ) که خود نویسنده در کتاب آورده است: با آنکه در تمامی مراجعی که دیده ام و خوانده ام از این خلیج با نام خلیج پارس نام برده شده است اما چون من تمامی ساحل نشینان این خلیج را عرب دیدم و برای احترام این خلیج را عربی خواندم .
و این جسارت تا پایان شاهنشاهی پهلوی با قدرت آن هنگام ایران خاموش ماند تا پس از انقلاب اسلامی که در همان اوایل عراق که خود در دوره قاجاریه از ایران جدا شده بود ادعای تملک جزایر خلیج پارس و خوزستان رو کرد و باعث ۸ سال جنگ و کشته شدن میلیون ها جوان ایرانی شد که اگر ایران در همان قدرت قبل از انقلاب می ماند شاید هیچگاه حتا یک نفر هم کشته نمی شد ! چنانکه یک بار هم در زمان شاه این ادعا صورت گرفته بود و بدون جنگ در کمتر از ۲۸ ساعت همه چیز با قدرت ایران به پایان رسید .
ایران با دست خالی ۸ سال مقابل تجاوز عراق ایستاد و در آخر پس از ۸ سال عراق از رای خود بازگشت .
اکنون نیز دنیا با مشاهده ضعف ایران دوباره قصد سود بری دارد و با سرمایه گذاری بر روی نفی مسایل میهنی ایرانیان و تغییر تاریخ بشریت تصمیم بر ایجاد جنگ روانی دارد و این بار دوباره پس از سال ها نام اهورایی خلیج پارس را در سایت ها معتبر اینترنتی و کاتالوگ های موزه های مطرح به نام جعلی خلیج عربی تغییر داده اند . و ما چه نشسته ایم که هویت هزاران ساله مان ما را می خواند و این سرزمین کهن از ما یاری می خواهد .
برای اعتراض به سایت گوگل در جهت بازگرداندن نام سپند و اهورایی خلیج پارس و حذف نام دروغین خلیج عربی بر روی لینک زیر کلیک کنید .
۱۹ فروردین جشن
فروردینگان
فرخنده باد .
![]()
نوروز باستانی
۲۵۶۷ آریایی
۳۷۴۶ زرتشتی
بر تمامی ایرانیان خجسته باد .

(( سپندارمزدگان شاد باد ))
چند سالی است که ۲۵ بهمن ماه در بین جوانان ایرانی هیاهو و هیجانی دیده می شود و مغازه های اجناس لوکس و کادویی پر از جوانانی است که برای ابراز مهر و محبت به یکدیگر در حال خرید دیده می شوند . ابراز عشق و دوستی یکی از هدایای آفریدگار به نوع بشر و بسیار پسندیده و شایسته فرزندان میهن گرامی ما ایران است . اما آنچه در این پدیده جای شگفتی و حتا شوربختی است تقلید فرزندان این آب و خاک که پیشینه ای درخشان و فرهنگی افتخار آمیز دارند از پدیده ای نو ظهور به نام valentine که واژه آن از نام کشیشی به نام والنتینتوس آمده که در زمان کلودیوس امپراطور روم که ازدواج را برای سربازان رومی قدغن کرده بود اقدام به عقد سربازان رومی با دختران محبوبشان می نمود و سرانجام این کشیش به زندان افتاد .
در زندان عاشق دختر زندانبان گردیده و با قلبی عاشق به جرم جاری کردن عقد عشاق به جوخه اعدام سپرده می شود . غربی ها سالروز مرگ وی را که سه قرن پس از میلاد مسیح به وقوع پیوسته را گرامی می دارند و اکنون به دلیل احساس بی هویتی/ جوانان سرزمین کهن را در دام فرهنگ اجنبی مشاهده می کنیم .
این ضربه چنان سهمگین بر ما فرود آمده که کمتر کسی است که امروز بداند در ایران باستان نه چون رومیان سه قرن پس از میلاد بلکه ۲۰ قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز مهر در میان ایرانیان وجود داشته است و جالب اینکه بدانیم در گاهنامه ( تقویم ) جدید ایران دقیقا این روز همزمان است با ۲۹ بهمن یعنی تنها چند روز پس از ولنتاین فرنگی .
این روز (( سپندارمزدگان )) یا اسپندگان نام داشته است . فلسفه روز عشق به این صورت بوده که در ایران باستان هر ماه سی روز داشته است و هر روز دارای نامی بوده است و سپندارمزدگان لقب ملی زمین بوده یعنی گستراننده و مقدس و فروتن و بر این باور بودند که زمین نماد مهر است چون با فروتنی و تواضع و گذشت به همه مهر می ورزد و زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامن پر مهر خود امان می دهد .
بنا بر این به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان سپندارمزدگان را به عنوان نماد مهر می پنداشتند و جشنی با نام جشن سپندارمزدگان می گرفتند . سپندارمزدگان جشن زمین و گرامی داشت مهر است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند اما اکنون مدت هاست مردم با فرهنگ کهن و باستانی خود نا آشنایند و شکوه و زیبایی این فرهنگ با آنان بیگانه شده تا جایی که جوانان ما با داشتن چنین منطق پاک و بی آلایشی به دامان فرهنگ بیگانه پناه می برند .
هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهفته است و اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند ملت هایی هستند که توانسته اند فرهنگ اسطوره ای باستانی خود را حفظ کنند . شاید هنوز هم دیر نشده باشد که روز عشق فرنگی را از ۲۵ بهمن به ۲۹ بهمن ماه منتقل کنیم و نام زیبای سپندارمزدگان ایران باستان را جایگزین valentine غربی و بیگانه نماییم .